علیاکبر رائفیپور کیست؟ شما یا او را میشناسید یا نه. اگر جزو آن دسته باشید که او را نمیشناسید، با حداقل دو دسته یا دو نوع تعریف مواجه خواهید شد. من اینجا قصد ندارم به معرفی او بپردازم. در همین حد بدانیم که او سخنران مذهبی-مهدوی-ی جوانی است که مدتهاست در موضوعات مختلف و متنوع و حساسیتبرانگیز، سخنرانیهای متعدد انجام میدهد و مطالبی بعضاً جنجالی را مطرح میکند. او موافقان و طرفداران سرسخت و همچنین مخالفان و دشمنان سرسختی دارد. چرا از لفظ دشمن استفاده میکنم؟ چون در دستهی موردنظر، افرادی جا دارند که صرفاً به قصد تخریب او فعالیت میکنند! و من از قصد منتقدان او را در این دو صفبندی وارد نمیکنم، چرا که در مورد قبول یا رد این فرد، (دقت کنید: عرض کردم این فرد) این دو سر طیف هستند که بیشتر به چشم میآیند.
خب. حالا بحث اصلیمان چیست؟ اینجا میخواهم به بعضی از مواردی که برخی از منتقدان و بعضی از مخالفان او، به عنوان اشکال کار علیاکبر رائفیپور به آن اشاره میکنند بپردازم. چه مواردی؟ این که سخنرانیهای او باعث ترویج سطحینگری شده است، این که مخاطب را راحتطلب کرده است، این که مریدپروری دارد و عدّهای را دور خودش جمع کرده که حرف او را چشمبسته قبول کنند، حالا هر چرتی که بگوید(!) و این طرفداران در برابر هر نقدی با توهین به دفاع بیمنطق از او میپردازند. (آنها میگویند. تقصیر من چیست؟!)
برایم سوال است چه میگوید که باعث رواج سطحینگری میان موافقان و طرفدارانش شده است و چگونه این چنین آنها را مجاب کرده است برای پرستیدن خودش؟! سخنرانیهایش را بالا و پایین میکنم تا به جواب برسم:
خب. با این حساب، او که تاکید بر مطالعه و دانستن و پرسیدن و فکر کردن و تحلیل کردن وقایع داشته است، چطور میتواند جامعه را سطحینگر کند؟! او که تاکید دارد که مهم شخص گوینده نیست، حق بودن حرف مهم است، چطور میتواند مریدپروری کند؟! او که باعث فعال شدن و اثر گذاشتن عدّهی زیادی در جامعه شده است، چطور آنها را راحتطلب کرده است؟! نه. اشکالِ کار جای دیگری است!
مسئله این است که سطحینگری و راحتطلبی و تعصب و بیادبی، از ویژگیهای شخصیتی هستند که ممکن است در هر یک از افراد جامعه وجود داشته باشند یا نه.
بیایید فرض کنیم اصلاً علیاکبر رائفیپور باعث رواج این موارد در طرفدارانش شده است، پس دربارهی سطحینگری و تعصب و بیادبی موجود میان برخی مخالفان و دشمنانش چه بگوییم؟ باز هم مقصر اوست؟! مسلماً اینطور نیست.
شخصیت هر فرد تشکیل شده از وجوه مختلفی است که به طور مجزا رشد و تغییر میکنند. در روند رشد و سقوط انسان، ممکن است فردی در یک وجه از وجوه شخصیتی خود تغییری ایجاد کند امّا تا مدّتها وجوه دیگر را دست نخورده باقی بگذارد. البته، این حقیقت را نباید نادیده گرفت که این وجوه شخصیتی بر هم اثر میگذارند و تغییر یک وجه، احتمال تغییر وجوه دیگر را زیادتر خواهد کرد و ما با دیدن هر تغییری توقع وقوع تغییرات دیگر را در خود افزایش میدهیم. پس عجیب نیست که از اشخاصی که به حرف حقی رسیدهاند انتظار رفتار حق هم داریم! امّا. و امان از این امّا! امّا بعضی از وجوه شخصیتی ما خیلی سختتر تغییر خواهند کرد. مثلاً قضاوت سریع کردن و بر اساس همان قضاوت واکنش نشان دادن، فقط خود را مدار حق دانستن و خوب گوش ندادن، همیشه از خطاهای شناختی آدمها بودهاند و دردسرهای زیادی هم برای ما به وجود آوردهاند، ولی کنار گذاشتن این عادات اخلاقی کار بسیار سخت و زمانبری است. پس میشود که فردی به سمت هدفی درست برود امّا هنوز خطاهای شناختی و رفتاریاش را اصلاح نکرده باشد. یا مثلاً تمایل به مسائل بیهوده و سطحی و ظاهری و همچنین راحتطلبی، از مسائلی هستند که در همهی ما وجود دارند و کنار گذاشتن آنها در نظرمان کاری بزرگ و پرارزش است و برایمان کسی که این تمایلات را کنار گذاشته، انسان «خفنی» است! پس با دیدن این انسان، کیفور میشویم. شاید این که بعضی از مخاطبان از دیدن تلاش زیاد و کنجکاوی رائفیپور در مسائل پیچیده و عجیب و غریبی که قبل از آن به ذهنشان هم نمیرسیده است، کیف میکنند و او را ستایش، به همین دلیل باشد. حالا این میان، عدّهای که از قبل شخصیت افراطکنندهای دارند یا اینکه فاصلهی زیادی میان خودشان و او احساس میکنند، در این ستودن اغراق هم میکنند، که این اشکالی است که به آنها برمیگردد، نه به شخص رائفیپور.
صد البته که در هر جامعهای، تا زمانی که جامعه به بلوغ فکری مناسب برسد، نظرات خواص همیشه جهتدهنده است، امّا جامعه زمانی به بلوغ فکری میرسد که هر عضو سازندهی جامعه، هر فرد، خودش به دنبال آن باشد. حالا، آیا اینکه بعضی از مخاطبان رائفیپور، بارها و بارها تاکید او بر مطالعه و تحقیق بیشتر و رسیدن به تحلیل شخصی را نادیده میگیرند و منتظر میمانند تا حرفها و نظرات او در هر مسئله، جهتگیری آنها را مشخص کند، از ایرادات کار اوست؟! یا توجه نکردن افراد به رشد شخصی و وم رسیدن به اخلاق و رفتار خوب در کنار مثلاً دید ی باز، دلیلش فقط ایراد در کار اوست یا به خود افراد هم باز میگردد؟!
پس در این مسائل که اینجا مورد بحث ما بودند، اگر نقدی باشد به همهی آدمها بر میگردد، زیرا این رفتارهای غلط را هم در افرادی از دنبالکنندگان مباحث رائفیپور و هم در دستهی مقابل او و هم در افراد دیگری خارج از این دستهبندیها میبینیم.
کلمهی طرفدار را هم اینجا به کار بردم، با توجه به حرفی که خودش هم دربارهی «طرفدار متعصب بودن» میزند. طرفدار با موافق یا مثلاً حامی یا تماشاگر فرق دارد. طرفدار فقط به فکر تشویق تیمش است و فقط به عشق کف و سوت زدنش به استادیوم میرود! ولی حامی واقعی، اگر جایی ضعفی از تیمش ببیند تذکر میدهد و به دنبال اصلاحش میرود. کسی که با هر انتقاد از تیمش برآشفته میشود و دعوا راه میاندازد، بیمنطق و متعصب است. به جای تماشاگر، تماشاگرنماست! و البته جالب است که ما ممکن است خودمان تماشاگرنما باشیم ولی دیگران را تماشاگرنما بدانیم! چطور؟ چون ممکن است ما تماشاگرنمایی باشیم که در حدّ عصبانیت و فحش واکنش نشان میدهیم ولی یکی دیگر سنگ هم پرت میکند!
من در طی سالیان، تعداد بسیار زیادی از سخنرانیهای «علیاکبر رائفیپور» را گوش دادهام، مسائل بسیاری از او آموختهام و دید جدیدی به وقایع عالم پیدا کردهام و روند جدیدی در زندگیم آغاز شده است. به خاطر تمام اینها، از او تشکّر ویژه میکنم و برای او، خودم و تمام مخاطبان و دنبالکنندگان مطالبش، از خداوند، ثبات قدم و قوّت در حرکت و دوری از گمراهی را خواستارم.
همچنین از علیاکبر رائفیپور میخواهم بیشتر از قبل، به مخاطبانش اصرار کند برای اصلاح رفتارهای غلط و از دوستداران او هم میخواهم که به خاطر علاقهای که به او داریم، به حرفهایش بهتر توجّه و عمل کنیم.
انشاءالله مخالفانی که این ایرادات رفتاری را دارند هم اصلاح شوند.
پ.ن.۱: سطح و وُسع فهم و پذیرش افراد یکسان نیست. همه در یک سطح نیستند که بتوانند با یک سری مطالب ثابت راه پیدا کنند و به مدلهای مختلف و زبانهای متفاوت برای راهنمایی احتیاج است، پس استفاده از مطالب و سخنرانیهای علیاکبر رائفیپور به جای خواندن کتابهای فلان فقیه و بهمان علامه و بیسار کارشناس، ممکن است برای شما سطحینگری باشد و برای من راهنما.
پ.ن.۲: در کتاب احتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۵۶، تفسیر آیهی ۷۸ از سورهی بقره را بخوانید.
درباره این سایت