با کمک ابزار فضای مجازی، این روزها، اینجا و آنجا، آدمهای مختلف را میبینیم که چیزهای مختلفی را مینویسند. خاطرات، افکار، تخیّلات، دلخواستهها، دلآزردگیها. نه اینکه نوشتن چیز جدیدی باشد. همهی آنهایی که اهل نوشتن هستند، قبلترها، دفتر خاطرات یا دفتر یادداشت یا سررسیدی داشتهاند برای نوشتن. حالا امّا فضای نوی مجازی، با سرعت و گسترهی ارتباطیای که در اختیار میگذارد، باعث شده است تا دست به قلمها دست به کیبرد شوند و نکتهنگارها مشغول ثبت نکات و مطالب جالب دنیایشان در فضای مجازی و ابری-حبابی شوند و امکان پنهان بودن در این فضا، نویسندگان خجالتی را هم به میان میدان آورده است. حالا نوشتههای زیادی منتشر میشوند و بدی ماجرا هم این است که این وسط، نوشتههایی که «کاش نوشته نمیشدند» هم زیادند. البته این نوشتهها هم بیکاربرد نیستند! ممکن است یک نویسندهی دارای کمبود اعتماد به نفس را آگاه کنند که «ببین این مطلب چرتش رو چطور با اعتماد به نفس گذاشته. تو اندازه اینم نیستی؟!» و شجاعت اقدام را به او بدهند. یا ایدهآلیستهای تنبل را دست به قلم کند که «بابا دیگه خداییش هر چقدر هم بد بنویسم، از این که بهتره!».
و چیز عجیبی است این نوشتن!
در مطالب روانشناسی موفقیّت و خودسازی و خودیاری، بر نوشتن تاکید زیادی شده است. نوشتن آرزوها، نوشتن برنامهها و اهداف، نوشتن کارهای روزانه حتّی. میگویند آنچه مینویسید بهتر به حقیقت خواهد انجامید. دلیلش این است که هنگام نوشتن، باید فکر کرد. پس همینجا نوشتههای بی فکر را از مقوله خارج کنید.
نوشتن با فکر، میتواند دنیا را شکل دهد یا دنیایی نو بسازد. وقتی قرار باشد آرزوها و اهداف و برنامههای ما ثبت شوند، فکری واردشان میشود که میتواند دنیاساز شود و اگر قرار به ثبت افکار ما شود، جنس مقولهی نوشتن، نوعی آداب خاص را میطلبد که نتیجهاش میشود اینکه هر فکری را نمینویسیم تا به حقیقت برسد. برای اینکه یادمان نرود، دوباره تکرار میکنم که داریم دربارهی نوشتههای با فکر صحبت میکنیم؛ به نوشتههای بی فکر، فکر نکنید!
نوشتن، به عنوان ابزاری برای انتقال پیام، مخاطب هم میخواهد. مخاطب برنامهریزی روزانه و یادداشت چسبانده شده روی یخچال که «گلها بی آب نمونن» خود ما هستیم. چون مخاطب این مطالب ما هستیم، گاهی خوشمان نمیآید اگر کسی بخواهد برنامهی ما را نگاه بیندازد و از آن ایراد بگیرد یا اگر کسی از نوشتههای یخچالی ما تعجّب کند، برایمان مهم نیست. برای آنها که ننوشتهایم! امّا به نظر میرسد که مخاطب نوشتهای در تحلیل فلان موضوع که در صفحهی مجازی من منتشر شده است، نمیتواند «خودم» باشد! چون در این مواقع ابزار تفّکر را داریم و بهتر این است که در خلوت و وقت اضافهی خود از آن استفاده کنیم. اینکه مخاطب احساساتنگاری من هم «خودم» باشد و آنها را برای دیگران منتشر کنم هم انگار جور درنمیآید. اگر اینطور باشد، دفتر یادداشت مجازی هم هست و میتوان از آن استفاده کرد. پس اینطور به نظر میرسد که اگر تصمیم به نوشتن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میگیریم، باید به مخاطبی خاص فکر کنیم و با فکر و هدفی بنویسیم. امّا امکان جستجو و همان گسترهی ارتباطیای که در این دنیای مجازی موجود است و همین حس مجازی بودن از این فضا، که گاهی باعث میشود آن را جدّی نگیریم و آثارش را نبینیم، باعث میشود که نوشتن در آن گاهی بی فکر و هدف و مخاطب باشد! انگار میگوییم: «مینویسم، یهویی بیدلیل برا دل خودم» و مینشینیم به انتظار، چون میدانیم این امکان هست که یکی «یهویی بیدلیل برا دل خودمِ» ما را بپسندد!
قبول دارم که هیچ نوشتهای پیدا نمیشود که همهپسند باشد و حتی همهفهم. امّا بهتر این است که حداقل تلاشی بکنیم برای زیبا نوشتن و مطلب خوب نوشتن.
درباره این سایت